طُرفه

طُرفه

بهترین اشعار و متونی که خوانده‌ایم و نخوانده‌ایم...
طُرفه

طُرفه

بهترین اشعار و متونی که خوانده‌ایم و نخوانده‌ایم...

شعر ۵۴


خود مگر آن سروِ خوش‌رفتار بر ما بگذرد

ورنه ما را از فراقش قوّتِ رفتار نیست...


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 آگاه قاجار 


شعر ۵۳


چون میسّر نیست دیدارت به بیداری مرا

کاشکی خوابم ربودی تا به خوابت دیدمی...


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 آگاه قاجار 


شعر ۵۲


گرفتم -ای مصوّر!- خود کشیدی آن قد و چهره

چه‌سان خواهی کشیدن مستیِ چشمِ خرابش را؟


ز غم دستی به دل دارم، دگر دستی به دامانش

دریغا! کو دگر دستم که تا گیرم رکابش را...


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 آگاه قاجار 


شعر ۵۱


به روزگار، مرا -خوشدلم- که یار کُشد

که یار اگر نکُشد، جورِ روزگار کُشد


نویدِ وصل به من داد و رُخ ز من بِنهُفت!

که هجرم ار نکُشد، درد انتظار کُشد...


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 آگاه قاجار 


شعر ۵۰


به مژگان، منعِ آب چشم نتْوان

که مُشتی خَس نگیرد پیشِ توفان...


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 آشنای نهاوندی 


شعر ۴۹


می‌روم، پیش می‌روم... این است

راه من؛ راه تازه، راه دراز

من نمی‌ترسم از نبرد و شکست

من نمی‌ترسم از نشیب و فراز


می‌روم، پیش می‌روم... هر گام

اختر دیگری‌ست در دل من

پیش پاهای من، سیاهیِ شام

به! چه خوب است، می‌شود روشن...


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 گلچین گیلانی 


شعر ۴۸


شعر باید گفت و شعر تازه گفت   

شعر خوش‌آهنگ و خوش‌اندازه گفت


تازگی ربطی ندارد با زمان

تازه آن باشد که مانَد جاودان


کهنه‌ی دیروز گر زیبا بُود

تازه، هم امروز و هم فردا بُود


تازه‌ی امروز گر بی‌معنی است

 کهنه است و آنی است و فانی است


تازه آن باشد که از دل سرزند

 با دو بال ویژه‌ی خود پَر زند


حرف تو مفت است اگر از دیگری‌ست

 مفت‌خوردن از جنون یا از خری‌ست!


ماه اگر داس است، حافظ گفته‌است

گر تو گویی، داس تو خواهد شکست


چیز دیگر را به مَه مانند کن

یا به داس‌ات چیز دیگر بند کن


یار گر چون سرو سویت عازم است

زیر پایت نردبانی لازم است!


تیغ ابرویش بُود گر پُرخراش

ریش تو لازم ندارد خودتراش!


خالِ رخسارش اگر چون دانه است

 نیست آن رخسار، بلکه لانه است


گر شده قلبت ز هجرانش کباب

 یا شده اشکت ز مژگانش شراب


می‌کنی قصّاب خود را ورشکست!

 مِی فروشت خُمره را خواهد شکست!


مهر او گر درد و رنج و ناخوشی‌ست

مهرورزی نیست، این آدمکشی‌ست!


ای بسا دیوانِ سنگین و کلفت

که پر است از فکر پوچ و حرف مفت...!


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 گلچین گیلانی 


شعر ۴۷


در حقّه‌ی نافش اگر گم شد دلم، عیبی مکن

هم نوح کشتی بشکند، بیند گر این گرداب را!


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 آشفته‌ی شیرازی 


شعر ۴۶


این منم کز چشمِ یارم آسمان انداخته

برده دل از دست و دور از دلْسِتان انداخته


عندلیبی را همی‌مانم که از بُستان مرا

در بیابان، جنبشِ بادِ وزان انداخته


یا به واپَس‌مانده‌ای مانم کَش اندر قافله

از نظر یک‌باره میرِ کاروان انداخته


ای خداوندی که از بهرِ نثارِ مَقدمت

آسمان، لؤلؤی لالا زَاختران انداخته


بر رهی گر برگشایی یک نظر از مَکْرُمَت

غم ندارم گر ز چشمم آسمان انداخته...


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 آشفته‌ی شیرازی 


شعر ۴۵


مشک‌فشان شد ز تو باد صبا

ای خمِ زلفینِ دو تا، مرحبا!


حلقه‌ی عشّاق به‌هم می‌زند

محرمِ این حلقه چرا شد صبا؟


پای مَنِه بر سرِ میدان عشق

سر به قضا تا ننهی با رضا


طاعت و عُصیان نخرد شرعِ عشق

خوف از این نیست، وز آنم رَجا


تازه و تر مانده خطت گردِ لب

خضر بُود زنده ز آب بقا


خارِ جفا نیک تحمل کند

هرکه رُطب چید ز نخلِ وفا


زخمیِ پیکان تو مرهم نخواست

درد تو را کس نپذیرد دوا...


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 آشفته‌ی شیرازی