ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
به عالمی که منم -زینهار!- نفروشند
فروغِ ذرّهی غم را به عالمِ شادی...
⊱ ━━━━━━━━━ ⊰
✽ یوسف لکهنوی ✽
سرزمین عشق را آب و هوایی دیگر است
صبح و شامی دیگر و مِهر و سمائی دیگر است
مرگ، خود عین بقا و زندگی عین فنا
این فنایی دیگر است و آن بقایی دیگر است...
⊱ ━━━━━━━━━ ⊰
✽ یوسف لکهنوی ✽
دل، بهای نگهی، جان به تو میداد هنوز
ناز میخواست که برهم زند این سودا را...
⊱ ━━━━━━━━━ ⊰
✽ یوسفی جرفادقانی ✽
شهیدِ خنجرِ هجرِ تو رفت جانش و لرزد
عجب مدان که شود خاک استخوانش و لرزد
من و ستیزهی خوبی که بهر حسرتِ دلها
بلا خبر دهد از تیغِ خونچکانش و لرزد
غمش عیان نکنم، ترسم از زبان خلایق
چو مُفلسی که بُود گنجِ شایگانش و لرزد...
⊱ ━━━━━━━━━ ⊰
✽ یوسفی جرفادقانی ✽
هیچ شک نیست که من زنده شوم بعدِ حیات
گر به خاکِ سرِ کویش بسِپارید مرا...
⊱ ━━━━━━━━━ ⊰
✽ طالب جاجرمی ✽
این دل مسکینِ من اسیر هوا شد
پیش هزاران هزار گونه بلا شد
جادُوَکی بند کرد و حیلت بر ما
بندش بر ما برفت و حیله روا شد
حکمِ قضا بود و این قضا به دلم بَر
-محکم از آن شد که یار، یارِ قضا شد
هرچه بگویم ز من نگر که نگیری
عقل جدا شد ز من که یار جدا شد...
⊱ ━━━━━━━━━ ⊰
✽ معروفی بلخی ✽