ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
وطنی برای دلتنگیام پیشنهاد کن،
گلهایی برای پژمردگی انگشتانمان،
دیداری اتفاقی در اتوبوسی گذرا،
یا دو صندلیِ نمخورده کنار دریا
دلیلی دیگر برای عشق پیشنهاد کن،
یا که دلیلی دیگر برای هجران...
⊱ ━━━━━━━━━ ⊰
✽ عدنان الصائغ ✽
میخواستم یک قهرمان باشم برایت
تا با قطارت آمدی، پیراهنم سوخت
این کوه ریزش کرد، در پای تو افتاد
کافی نبود آن پیرهن، حتی تنم سوخت
من سعی کردم تا تو در شهرم بمانی
لطفاً نرو، لطفاً! زبانِ اَلکَنم سوخت...
⊱ ━━━━━━━━━ ⊰
✽ نرگس نوروزی ✽
عشق در دل میکند خُنیاگری
نغمهاش را من نگیرم سرسری
نغمهها بشنیدم اندر روزگار
زیرِ طاقِ گنبدِ نیلوفری
گَه شنیدم نغمهی جاه و جلال
گَه شنیدم هایهوی سَروری
گَه سرودی خوشطنین در جان فکند
از زبانِ شهرت و نامآوری
گَه نیوشیدم نَشیدِ گلفروش
گاه بشنُفتم صلای گوهری
هیچیک زاین نغمهها و بانگها
جان من واله نکرد، از ساحری
لیک با گلبانگِ عشقِ راستین
از تن و از جان خود گشتم بَری
دین و دل درباختم در پای آن
محو گشتم، محو او سرتاسری
عشق تا بر ریشهی من آب داد
رَستم از رنج و ملالِ بیبَری
آسمانها درنَوردیدم به شوق
فارغ از تشویشِ بی بال و پری
پرتو خورشید، زیباتر نمود
در دو چشم و نورِ ماه و مشتری
هرچه زشتی بود، زیبا جلوه کرد
پیش من، هرگاه کردم داوری
عشق، عاشق را به گردون میبرد
گوید او را: "چون به پایین بنگری،
در زمین، یکسان شود پست و بلند
زشت با زیبا نماید همسری
رو به چشمِ عشق در گیتی نگر
تا نبینی زشتی و بدگوهری..."
⊱ ━━━━━━━━━ ⊰
✽ رعدی آذرخشی ✽
عشقت چو جای در دلِ بیخانمان گرفت
من ترکِ دل گرفتم و دل ترکِ جان گرفت
⊱ ━━━━━━━━━ ⊰
✽ آهی جغتایی ✽
روز هجرت گفت بنْمایم غمِ جانسوز را
دارم امّیدی که ننْماید خدا این روز را...
⊱ ━━━━━━━━━ ⊰
✽ آهی جغتایی ✽
میکنم گریه چو شد خاک به کوی تو رقیب
تا به سیلِ مژهام از سر کوی تو رود!
⊱ ━━━━━━━━━ ⊰
✽ آهی جغتایی ✽
نظر بر غیر داری، کم فتد بر من نگاه از تو
شدی با دوستان دشمن، به دشمن دوست... آه از تو
⊱ ━━━━━━━━━ ⊰
✽ آهی جغتایی ✽
در طالعم آن روز که میدید منجّم
میگفت که هست از غمِ عشقش خطری چند
بردند قرار و خِرد و صبر ز «آهی»
پیمانشکنی، سنگدلی، عشوهگری چند...
⊱ ━━━━━━━━━ ⊰
✽ آهی جغتایی ✽
من از تو و تو از من و ما از ما دور
نزدیکتر از من به منی، اما دور
این فاصلهها کمشدنی نیست، بخند
بگذار ببوسمت ولی دورادور...
⊱ ━━━━━━━━━ ⊰
✽ فائزه زرافشان ✽
با بستن سربند تو آرام شدند
در جادهی عشق، خوشسرانجام شدند
از داغِ غمت، خوشا شهیدانی که
با پهلوی تیرخورده گمنام شدند...
⊱ ━━━━━━━━━ ⊰
✽ فائزه زرافشان ✽