ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
میروم، پیش میروم... این است
راه من؛ راه تازه، راه دراز
من نمیترسم از نبرد و شکست
من نمیترسم از نشیب و فراز
میروم، پیش میروم... هر گام
اختر دیگریست در دل من
پیش پاهای من، سیاهیِ شام
به! چه خوب است، میشود روشن...
⊱ ━━━━━━━━━ ⊰
✽ گلچین گیلانی ✽
شعر باید گفت و شعر تازه گفت
شعر خوشآهنگ و خوشاندازه گفت
تازگی ربطی ندارد با زمان
تازه آن باشد که مانَد جاودان
کهنهی دیروز گر زیبا بُود
تازه، هم امروز و هم فردا بُود
تازهی امروز گر بیمعنی است
کهنه است و آنی است و فانی است
تازه آن باشد که از دل سرزند
با دو بال ویژهی خود پَر زند
حرف تو مفت است اگر از دیگریست
مفتخوردن از جنون یا از خریست!
ماه اگر داس است، حافظ گفتهاست
گر تو گویی، داس تو خواهد شکست
چیز دیگر را به مَه مانند کن
یا به داسات چیز دیگر بند کن
یار گر چون سرو سویت عازم است
زیر پایت نردبانی لازم است!
تیغ ابرویش بُود گر پُرخراش
ریش تو لازم ندارد خودتراش!
خالِ رخسارش اگر چون دانه است
نیست آن رخسار، بلکه لانه است
گر شده قلبت ز هجرانش کباب
یا شده اشکت ز مژگانش شراب
میکنی قصّاب خود را ورشکست!
مِی فروشت خُمره را خواهد شکست!
مهر او گر درد و رنج و ناخوشیست
مهرورزی نیست، این آدمکشیست!
ای بسا دیوانِ سنگین و کلفت
که پر است از فکر پوچ و حرف مفت...!
⊱ ━━━━━━━━━ ⊰
✽ گلچین گیلانی ✽