طُرفه

طُرفه

بهترین اشعار و متونی که خوانده‌ایم و نخوانده‌ایم...
طُرفه

طُرفه

بهترین اشعار و متونی که خوانده‌ایم و نخوانده‌ایم...

شعر ۱۳۶


اوضاع زمانه هیچ سامان نگرفت

دورِ شب و روز نیز پایان نگرفت


یک‌عمر اسیر خشکسالی بودیم

ابر آمد و بغض کرد و باران نگرفت...


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 جلیل صفربیگی 


شعر ۱۲۸


نه دل ز عشق توبه، نه خوبان وفا کنند

بر جان من ببین دل و دلبر چه‌ها کنند!


این درد را توان به که گفتن که گلرخان

نه کامِ دل دهند و نه دل را رها کنند


در لعل‌شان علاجِ دلِ عالمی، ولی

وقتی بشد که درد کسی را دوا کنند


در حیرتم که کامِ دلی چون نمی‌دهند

خود را چرا به غمزدگان آشنا کنند؟!


«آزاد!» کِی شود مسِ قلبت کنند زر

"آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند"


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 آزاد اصفهانی 


شعر ۱۱۹


من غریبم، مگر از دردِ غمت سوخته‌ام

دل به تنهایی و دلتنگی تو، دوخته‌ام


هرکجا سردی و تنهایی مردم بینم

مثل یک آتش ناگاه برافروخته‌ام


هرکجا دست نوازش طلبد، خواهم رفت

من همان عاشق دلداده و دلسوخته‌ام


زندگی خونِ جگر خوردن و خندیدن ماست

عشق را با همه‌جان در جگر اندوخته‌ام


«آهنا!» مردم دنیا نفریبند تو را

راستی، غیر خدا بر که نظر دوخته‌ام؟


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 اخلاق آهن 


شعر ۱۱۴


هرچیز که در چشم تو پیداست، تویی

در چشم تو هرچه زشت و زیباست، تویی


اندیشه‌ی تو، آینه‌داری‌ست شگفت

هستی همه لفظ و آنچه معناست، تویی...


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 محمود کیانوش 


شعر ۱۱۳


این عمرِ سه‌بهره با تب و تاب گذشت

یک بهره از آن به ورطه‌ی خواب گذشت


یک بهره در اضطراب از بود و نبود

باقیش میانِ این دو غرقاب گذشت...


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 محمود کیانوش 


شعر ۱۰۷


ای کاش سنگی در کنار سنگ‌ها بودم

آوَخ که من کوهم ولی دوروبرم خالی‌ست...


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 فاضل نظری 


شعر ۱۰۶


بی‌قرارِ تواَم و در دلِ تنگم گِله‌هاست

آه... بی‌تاب‌شدن، عادت کم‌حوصله‌هاست


مثل عکسِ رخِ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست


آسمان با قفسِ تنگ چه فرقی دارد

بال، وقتی قفسِ پَرزدن چلچله‌هاست


بی‌تو هرلحظه مرا بیمِ فروریختن است

مثل شهری که به روی گسلِ زلزله‌هاست


باز می‌پرسمت از مسئله‌ی دوری و عشق

و سکوت تو جواب همه‌ی مسئله‌هاست...


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 فاضل نظری 


شعر ۸۲


می‌خواستم یک قهرمان باشم برایت

تا با قطارت آمدی، پیراهنم سوخت


این کوه ریزش کرد، در پای تو افتاد

کافی نبود آن پیرهن، حتی تنم سوخت


من سعی کردم تا تو در شهرم بمانی

لطفاً نرو، لطفاً! زبانِ اَلکَنم سوخت...


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 نرگس نوروزی 


شعر ۸۱


عشق در دل می‌کند خُنیاگری

نغمه‌اش را من نگیرم سرسری


نغمه‌ها بشنیدم اندر روزگار

زیرِ طاقِ گنبدِ نیلوفری


گَه شنیدم نغمه‌ی جاه و جلال

گَه شنیدم های‌هوی سَروری


گَه سرودی خوش‌طنین در جان فکند

از زبانِ شهرت و نام‌آوری


گَه نیوشیدم نَشیدِ گل‌فروش

گاه بشنُفتم صلای گوهری


هیچ‌یک زاین نغمه‌ها و بانگ‌ها

جان من واله نکرد، از ساحری


لیک با گلبانگِ عشقِ راستین

از تن و از جان خود گشتم بَری


دین و دل درباختم در پای آن

محو گشتم، محو او سرتاسری


عشق تا بر ریشه‌ی من آب داد

رَستم از رنج و ملالِ بی‌بَری


آسمان‌ها درنَوردیدم به شوق

فارغ از تشویشِ بی بال و پری


پرتو خورشید، زیباتر نمود

در دو چشم و نورِ ماه و مشتری


هرچه زشتی بود، زیبا جلوه کرد

پیش من، هرگاه کردم داوری


عشق، عاشق را به گردون می‌برد

گوید او را: "چون به پایین بنگری،


در زمین، یکسان شود پست و بلند

زشت با زیبا نماید همسری


رو به چشمِ عشق در گیتی نگر

تا نبینی زشتی و بدگوهری..."


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 رعدی آذرخشی 


شعر ۷۵


من از تو و تو از من و ما از ما دور

نزدیک‌تر از من به منی، اما دور


این فاصله‌ها کم‌شدنی نیست، بخند

بگذار ببوسمت ولی دورادور...


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 فائزه زرافشان