شعر ۱۸

به عالمی که منم -زینهار!- نفروشند

فروغِ ذرّه‌ی غم را به عالمِ شادی...

‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰

✽ یوسف لکهنوی ✽

شعر ۱۷

سرزمین عشق را آب و هوایی دیگر است

صبح و شامی دیگر و مِهر و سمائی دیگر است

مرگ، خود عین بقا و زندگی عین فنا

این فنایی دیگر است و آن بقایی دیگر است...

‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰

✽ یوسف لکهنوی ✽

شعر ۱۴

دل، بهای نگهی، جان به تو می‌داد هنوز

ناز می‌خواست که برهم زند این سودا را...

‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰

✽ یوسفی جرفادقانی ✽

شعر ۱۳

شهیدِ خنجرِ هجرِ تو رفت جانش و لرزد

عجب مدان که شود خاک استخوانش و لرزد

من و ستیزه‌ی خوبی که بهر حسرتِ دل‌ها

بلا خبر دهد از تیغِ خون‌چکانش و لرزد

غمش عیان نکنم، ترسم از زبان خلایق

چو مُفلسی که بُود گنجِ شایگانش و لرزد...

‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰

✽ یوسفی جرفادقانی ✽

شعر ۹

هیچ شک نیست که من زنده شوم بعدِ حیات

گر به خاکِ سرِ کویش بسِپارید مرا...

‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰

✽ طالب جاجرمی ✽

شعر ۵

این دل مسکینِ من اسیر هوا شد

پیش هزاران هزار گونه بلا شد

جادُوَکی بند کرد و حیلت بر ما

بندش بر ما برفت و حیله روا شد

حکمِ قضا بود و این قضا به دلم بَر

-محکم از آن شد که یار، یارِ قضا شد

هرچه بگویم ز من نگر که نگیری

عقل جدا شد ز من که یار جدا شد...

‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰

✽ معروفی بلخی ✽

شعر ۳

شوقم ز بس که ساخته امّیدوار تو

بی‌وعده انتظار به هر رهگذر کشم!

‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰

✽ کلیم کاشانی ✽