-
بریدهی کتاب ۲۴
1400/01/24 22:12
وقتی از کار دست بکشید که کار شما انجام شده باشد، نه آنگاه که خسته شدهاید... ⊱ ━━━━━━━━━ ⊰ ✽ جان ماکسول ✽ ✽ ۱ ۷ اصل کار تیمی ✽
-
بریدهی کتاب ۲۳
1400/01/24 22:09
زمان نمیتواند به همان آسانی که خاطرات قدیم را بیرنگ میکند، عشق را بیرنگ کند... ⊱ ━━━━━━━━━ ⊰ ✽ یوستین گردر ✽ ✽ راز فال ورق ✽
-
بریدهی کتاب ۲۲
1400/01/23 22:01
کاش میدانستی که حاضرم به جای هر دقیقه که با من از قلبت سخن بگویی، یک سال از عمرم را بدهم... ⊱ ━━━━━━━━━ ⊰ ✽ احمد شاملو ✽ ✽ مثل خون در رگهای من ✽
-
بریدهی کتاب ۲۱
1400/01/23 21:59
کاش در موفّقیت و شادی و خوشبختی هم تلقین اینقدر خوب جواب بدهد... میگویند میدهد امّا امتحانش ایمان و یقین میخواهد، شاید مشکل از ایمان قوی ما به مصیبت است! ⊱ ━━━━━━━━━ ⊰ ✽ فرید حسینیان تهرانی ✽ ✽ من آلیس نیستم ولی اینجا خیلی عجیبه! ✽
-
بریدهی کتاب ۲۰
1400/01/23 21:57
فردا، دیروز این کلمهها چه ارزشی دارند؟ فقط زمان حال وجود دارد یکآن برف میبارد، آنِ دیگر باران، بعد آفتاب است و بعد باد همهی اینها اکنوناند، نبودند، نخواهند شد، هستند، همیشه، همه با هم؛ چون همهچیز در من میزیَد نه در زمان، و در من همهچیز اکنون است... ⊱ ━━━━━━━━━ ⊰ ✽ آگوتا کریستف ✽ ✽ دیروز ✽
-
بریدهی کتاب ۱۹
1400/01/23 21:54
خودکرده را تدبیر نیست... فقط تدبیر نیست امّا عوضش تا دلت بخواهد پشیمانی هست، گرفتاری هست، بلاهت هست، جهالت هست! ⊱ ━━━━━━━━━ ⊰ ✽ رضا امیرخانی ✽ ✽ جانستان کابلستان ✽
-
بریدهی کتاب ۱۸
1400/01/22 21:15
هر یک از ما با یک قوطی کبریت در وجودمان متولّد میشویم امّا خودمان قادر نیستیم کبریتها را روشن کنیم، همانطور که دیدی برای این کار محتاج اکسیژن و شمع هستیم؛ در این مورد، به عنوان مثال اکسیژن از نفس کسی میآید که دوستش داریم، شمع میتواند هر نوع موسیقی، نوازش، کلام یا صدایی باشد که یکی از چوبکبریتها را مشتعل...
-
بریدهی کتاب ۱۷
1400/01/22 21:11
یک زندگی را چطور میتوان اندازه گرفت؟ به طول سالها؟ به مقدار پول؟ به ساعتهای لذّت عشق؟ زندگی روی خطّ راست حرکت میکند؟ و به بینهایتِ مرگ میرسد؟ یا روی دایره حرکت میکند؟ و ما مدام به همان بدبختی و بنبستِ همیشه میرسیم؟ ⊱ ━━━━━━━━━ ⊰ ✽ اسماعیل فصیح ✽ ✽ عقد و داستانهای دیگر ✽
-
بریدهی کتاب ۱۶
1400/01/22 21:08
هنوز روی تختهسیاه بزرگ کلاس ما مسئلههای زیادی حلنشده باقی ماندهاست من اینهمه خطوط درهم و برهم، دایرهها، مثلّثها و مربعها را میبینم و چیزی نمیفهمم و تعجّبآور اینکه همکلاسیهای من هم اغلب مثل من هستند، گرچه خیلی از آنها پنهان میکنند و باز هم تعجّبآور اینکه آقامعلّم را میبینم که ایستادهاست رو به تخته -با...
-
بریدهی کتاب ۱۵
1400/01/22 21:06
وقتی میشد که من سر مسئلهای ناراحت و گرفته میشدم و به ایشان [شهید آوینی] شکایت میکردم به من میگفت: ببین! هزاران کهکشان در آسمان وجود دارد، یکیاش راه شیری است، سیّارههای زیادی در آن هست که یکیاش زمین است، کرهی زمین قارههای متفاوتی دارد یکیاش همین زمینی است که ما روی آن زندگی میکنیم؛ از کل به جزء میآمد بعد...