طُرفه

طُرفه

بهترین اشعار و متونی که خوانده‌ایم و نخوانده‌ایم...
طُرفه

طُرفه

بهترین اشعار و متونی که خوانده‌ایم و نخوانده‌ایم...

شعر ۱۵


گفتیم تسلیمیم و دیدیم امر دوری بود

از اوّلش هم امتحان ما صبوری بود


دیگر چه فرقی می‌کند در جمع یا تنها؟

آن گریه‌های ناگهان گاهی ضروری بود


ما هردو خندیدیم دور از هم، ولی آیا

غیر از خود ما هیچ‌کس فهمید زوری بود؟!


چشمم تو را دید و گرفتت، غیر از این می‌شد

حقّ چنین بی چشم و رویی -حتم- کوری بود


هر روز می‌بینم تو را در قلب خود، امّا

ای کاش این دیدار، گاهی هم حضوری بود...


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 جواد شیخ‌الاسلامی 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد