طُرفه

طُرفه

بهترین اشعار و متونی که خوانده‌ایم و نخوانده‌ایم...
طُرفه

طُرفه

بهترین اشعار و متونی که خوانده‌ایم و نخوانده‌ایم...

شعر ۳۹


جز از شوقِ دهانت در دلِ دل

به هیچ آسان نکردم مشکلِ دل


از آن‌رو رشکِ خورشیدم که در عشق

مُصفّا شد مرا آب و گلِ دل


به جز بی‌حاصلی گو حاصلم چیست؟

اگر عشقم نباشد حاصل دل


مرا اقبالِ سَرمَد داد رویت

به کامم شد چو بختِ مُقبلِ دل


مرا غم یار و دل یارِ من از غم

تو را دل مایل و من مایلِ دل


چو تصویر دو عالم کرد بی‌دوست

به مِی شستیم نقشِ باطل دل


حیاتِ سرمدم شیرین کند کام

گَرَم زهر تو گردد قاتل دل


غمِ لیلی‌وَشی بر ناقه‌ی عشق

چو مجنون بنددم گو مَحملِ دل


مرا پیرانه‌سر بختِ جوان داد

ز شوق باده، پیرِ کاملِ دل


اگر آسوده خواهی جانِ جان دید

ببین رخسارِ جانان در دلِ دل...


‏⊱ ━━━━━━━━━ ⊰


 آسوده‌ی شیرازی 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد