-
شعر ۲۲
1399/04/30 20:00
ما را نظری نیست به جز بر رخِ دلدار زاینرو نکند هیچ اثر طعنهی اغیار هرگز نبُود بر لب من شِکوه ز ایّام هرچند عیان میشود از دیدهی خونبار گنجینهی بس راز، دل ماست، که سینه ویرانه بُود؛ جایگهِ اینهمه اسرار تقدیر رقم زد که من از تیر نگاهت دین و دل خود را بدهم جمله به یکبار دیوانهی عشق است به دامِ سرِ زلفت آزاد کجا...
-
شعر ۲۱
1399/04/30 19:49
این پنج روز عمر، جوانی به کس نمانْد پیری رسید و با دلِ پرآرزو گریست... ⊱ ━━━━━━━━━ ⊰ ✽ اکبر محکمی ✽
-
شعر ۲۰
1399/04/16 21:42
آخرین برگِ سفرنامهی باران این است: که زمین چرکین است... ⊱ ━━━━━━━━━ ⊰ ✽ محمدرضا شفیعی کدکنی ✽
-
شعر ۱۹
1399/04/16 21:37
دیگرم هرگز نه توانِ راهپیمودن به سوی کاروانِ رفته تا بس دور -که گذشته روزگارانیست زاین صحرا- نه دگر باور بدان افسانه و لالاییِ شیرین، مانده از اینسو رانده از آنجا نَک چه سود از این شتابِ دیر از پسِ آن خامُشیّ و آن درنگِ زود دیر شد هنگام بیداری! ای خوش آن دنیای خاموشی، و سکوتِ پرنیانپوشِ فراموشی...! ⊱ ━━━━━━━━━ ⊰...
-
شعر ۱۸
1399/04/10 21:35
به عالمی که منم -زینهار!- نفروشند فروغِ ذرّهی غم را به عالمِ شادی... ⊱ ━━━━━━━━━ ⊰ ✽ یوسف لکهنوی ✽
-
شعر ۱۷
1399/04/10 21:32
سرزمین عشق را آب و هوایی دیگر است صبح و شامی دیگر و مِهر و سمائی دیگر است مرگ، خود عین بقا و زندگی عین فنا این فنایی دیگر است و آن بقایی دیگر است ... ⊱ ━━━━━━━━━ ⊰ ✽ یوسف لکهنوی ✽
-
شعر ۱۶
1399/04/08 22:32
اگر گاهی امیدم میرود از دست، باکی نیست که من با تو دلِ امّیدوارِ دیگری دارم... ⊱ ━━━━━━━━━ ⊰ ✽ جواد شیخالاسلامی ✽
-
شعر ۱۵
1399/04/08 22:27
گفتیم تسلیمیم و دیدیم امر دوری بود از اوّلش هم امتحان ما صبوری بود دیگر چه فرقی میکند در جمع یا تنها؟ آن گریههای ناگهان گاهی ضروری بود ما هردو خندیدیم دور از هم، ولی آیا غیر از خود ما هیچکس فهمید زوری بود؟! چشمم تو را دید و گرفتت، غیر از این میشد حقّ چنین بی چشم و رویی -حتم- کوری بود هر روز میبینم تو را در قلب...
-
شعر ۱۴
1399/04/06 22:57
دل، بهای نگهی، جان به تو میداد هنوز ناز میخواست که برهم زند این سودا را... ⊱ ━━━━━━━━━ ⊰ ✽ یوسفی جرفادقانی ✽
-
شعر ۱۳
1399/04/06 22:54
شهیدِ خنجرِ هجرِ تو رفت جانش و لرزد عجب مدان که شود خاک استخوانش و لرزد من و ستیزهی خوبی که بهر حسرتِ دلها بلا خبر دهد از تیغِ خونچکانش و لرزد غمش عیان نکنم، ترسم از زبان خلایق چو مُفلسی که بُود گنجِ شایگانش و لرزد... ⊱ ━━━━━━━━━ ⊰ ✽ یوسفی جرفادقانی ✽